روز جمعه ماه محرم سال 1336 در يكي از محلههاي مستضعف نشين اصفهان به نام «كوي كلم» خانواده با ايمان خرازي مفتخر به قدوم سربازي از عاشقان اباعبدالله (ع) گشت. هوش و ادب، زينت بخش دوران كودكي او بود و در همان ايام همراه پدر ...
يك روز قرار بود تعدادي از نيروهاي لشگر امام حسين (ع) با قايق به آن سوي اروند بروند. حاج حسين به قصد بازديد از وضع نيروهاي آن سوي آب، تنهايي و به طور ناشناس در ميان يكي از قايقها نشست و منتظر ديگران بود. چند نفر بسيجي جوان كه او را نميشناختند ...
سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت، برادر شهید، حاج حسین خرازی به لقاء الله شتافت و به ذخیره ای از ایمان و تقوا و جهاد و تلاش شبانه روزی برای خدا و نبردی بی امان با دشمنان خدا، در آسمان شهادت پرواز كرد و بر آسمان رحمت الهی فرود آمد...
حسين خرازي تصميم به ازدواج گرفته بود و براي عمل به اين سنت نبوي از مادر من مدد جست، او با مزاح به مادرم گفته بود كه: «من فقط 50 هزار تومان پول دارم و ميخواهم با همين پول خانه و ماشين بخرم و زن هم بگيرم» بالاخره مادرم پس از جستجوي بسيار، ...
خرازی گفت:خط اول تو را گرفتم، خط دوم تو را هم گرفتم، خط سوم تو را هم گرفتم، خط چهارم تو را هم گرفتم!! خط پنجم تو را هم گرفتم، سنگرهاى مجهز نونى تو را هم گرفتم. هیچ مانعى جلوى من نیست! امشب مىخواهم بیایم به شهر بصره در میدان...
حسين دو روز قبل از شهادتش گفت: «خودم را براي شهيد شدن كاملاً آماده كردهام.» او كه روحي متلاطم از عشق خدمت به سربازان اسلام داشت وقتي متوجه شد ماشين غذاي رزمندگان خط مقدم در بين راه مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفته ...
کتاب «پروانه در چراغانی» که براساس زندگی شهید "حسین خرازی" نوشته شده برای نهمین بار توسط نشر"شاهد" و " سوره مهر" راهی بازار کتاب شد. کتاب حاضر با عنوان پنجمین کتاب از مجموعه «قصه فرماندهان» میباشد و...
سفره وسط سنگر پهن بود و قابلمه و بشقابها پر. مهمان نمیخواهید؟ حاج حسین خرازی بود، با چشمانی براق و لبانی خندان. این همه غذا! منتظر كس دیگری هستید؟ نه حاجى، دوازده نفریم؛ اما گفتیم 21 نفر و غذا گرفتیم...
خطاب به فرماندهان و رزمندگان اسلام: - ما لشگر امام حسینیم، حسین وار هم باید بجنگیم، اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین (ع) را در آغوش بگیریم كلامی و دعایی جز این نباید داشته باشیم: «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد.»...
زندگی نامه شهید حمید باکری: زمستان سال 34 در ارومیه به دنیا آمد. هنوز یکسال از تولدش نگذشته بود که مادرش را در یک سانحه رانندگی از دست داد. برادر بزرگتری داشتند به نام علی. او در تهران دانشجو بود. بعدها استاد دانشگاه شد. هر بار می آمد ارومیه ...
اگر کتاب قطور تاریخ , بخش جنگ ها , فصل خونین جنگ تحمیلی را ورق بزنیم , نام و خاطر بعضی ها صفحات تاریک آن را معطر و متبرک می کنند . کسانی که همواره از ملیح ترین و زیباترین هایشان گذشتند و چشمانشان را بر روی ...
هشت سال دفاع مقدس، حدیث ماندگار پایداری، دلاوری و فداکاری ملتی است که در راه دفاع از مکتب، انقلاب و میهن اسلامی خویش، قلههای بلند رشادت و شهادت را درنوردید و دشمن را در رسیدن به اهداف خود ناکام گذاشت...
روحیة شهادتطلبی و هدیه جان در راه جانان، در جبههها موج میزد؛ چون با آگاهی و بصیرتی كه داشتند، یقین پیدا كرده بودند پا در راهی گذاشتهاند كه حق است. اگرما شنیدهایم مولای متقیان، امیرمۆمنان در وصف یاران امام عصر علیه السلام میفرماید ...
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۱/۱۲/۰۸ ساعت 7:48 توسط م.پوربافرانی
|
کانون فرهنگی باقرالعلوم (علیه السلام) مسجد جامع بافران آماده دریافت انتقاد و پیشنهاد سازنده شما در خصوص وبلاگ و امور فرهنگی می باشد. با تشکر نشانی: اصفهان - نايين – بافـران – ميدان نمـاز – خيابان مسجد جامع كد پستي : 8399113374 تلفن: 2242488-0323 شماره همراه و پیامگیر: 09372490057