دعای مستجاب امام هادی علیه السلام


دعای مستجاب امام هادی علیه السلام

یکی از یاران امام هادی علیه السلام می گوید:

حقوق به امام عرض کردم:« ای آقای من، متوکل مرا متهم به ارتباط با شما کرده و روزی مرا بریده است؛ اما اگر شما از او درخواست کنید حتماً قبول می کند.» 
امام فرمود:« اگر خدا بخواهد مشکلاتت حل می شود.» 
همان شب فرستادگان متوکل در خانه را زدند. در را که باز کردم، فتح، وزیر متوکل، به من گفت:« در منزلت چه می کنی؟! متوکل سراغت را می گیرد.» 
من نزد متوکل رفتم. متوکل با دیدن من گفت:« ای ابو موسی ما حواس‌مان به تو نیست، تو هم خودت را فراموش کرده ای!؟» 
آن‌گاه سهمم از بیت المال و هدایا و اموال زیادی را به من بخشید. 
در راه بازگشت، به فتح گفتم:« امام هادی علیه السلام اینجا آمده بود؟» 
گفت:« نه.» 
گفتم:« نامه‌ای نوشته بود؟» 
گفت:« نه.» 
آن‌گاه فتح به من گفت:« شک ندارم که تو از امام هادی دعایی خواسته بودی. بگو برای من هم دعا کند.» 
خدمت امام هادی علیه السلام رسیدم و گفتم:« به برکت شما مشکلم حل شد. اما اطرافیان متوکل می گفتند شما نزد متوکل نرفته و درخواستی نکرده بودید.» 
فرمود:« ما در امور مهم فقط به خدا پناه می‌بریم و در مشکلات بر او توکل می کنیم. او ما را این گونه عادت داده است که اگر از او چیزی بخواهیم اجابت می فرماید؛ و می ترسیم که از وظایف بندگی عدول کنیم و او هم نظر لطفش را بردارد.» 
پیغام فتح را به امام رساندم. فرمود:« او در ظاهر دوست ما ولی در باطن دشمن ماست. خداوند دعای کسی را مستجاب می‌کند که خالصانه مطیع او باشد و به رسول الله و حق ما اهل بیت ایمان داشته باشد. در این صورت اگر از خدا چیزی بخواهد محروم نخواهد شد.» 
عرض کردم:« به من یک دعای اختصاصی بیاموزید، آقای من.» 
فرمود:« این دعایی است که من زیاد می‌خوانم و از خدا خواسته ام هر کس بعد از من در کنار قبرم آن را خواند، خواسته‌اش را اجابت کند: 
«یا عدّتی عندالعُدد و یا رجائی و المعتمد و یا کهفی و السند و یا واحد و یا واحد یا قل هوالله احد و اسألک اللهم بحق من خلقته من خلقک و لم تجعل فی خلقک مثلهم احداً ان تصلی علیهم و تفعل بی کذا و کذا » 
(ای توشه من، و ای امید و پناهگاه و تکیه‌گاه من، ای خدای یگانه! تو را به حق کسانی می‌خوانم که هیچ‌کس را همانند آنها قرار ندادی، و از تو می‌خواهم بر آنان درود بفرستی و ...{در اینجا حاجت خود را بیان کن}) 

منابع: 
بحارالانوار، ج 50، ص 127، ح 5.