اعمالِ ماهِ صفر
1ـ «سيّد بن طاووس» نقل كرده است: در روز سوم ماه صفر، دو ركعت نماز بخوان كه در ركعت اوّل سوره «حمد» و سوره «انّا فتحنا» (فتح) و در ركعت دوم سوره «حمد» و سوره «توحيد» قرائت شود و پس از سلام نماز، صد بار صلوات بفرست و صد بار آل ابى سفيان را لعنت كن و صد مرتبه استغفار نما و آنگاه حاجت خويش را از خداوند بخواه. (ان شاء اللّه به هدف اجابت مى رسد).(1)
2ـ در
روز اربعين (بيستم ماه صفر) زيارت امام حسين(عليه السلام) مستحبّ است و مورد تأكيد قرار گرفته. در روايتى كه «شيخ طوسى» از امام حسن عسكرى(عليه السلام) نقل كرده، چنين آمده است: نشانه هاى مؤمن پنج چيز است: به جاى آوردن پنجاه و يك ركعت نماز (17 ركعت نماز واجب و 34 ركعت نافله) و زيارت اربعين (امام حسين(عليه السلام)) و انگشتر را بر دستِ راست نهادن، و پيشانى را به هنگام سجده بر خاك گذاردن و بسم الله الرّحمن الرّحيم را در نماز بلند گفتن.(2)
 زيارت اربعين (بيستم صفر)

مطابق روايت «شيخ طوسى» در «تهذيب» و «مصباح المتهجّد»، از امام حسن عسكرى(عليه السلام) زيارت اربعين يكى از علامات مؤمن به حساب آمده است. مى فرمايد: «علامات مؤمن پنج چيز است: 51 ركعت نماز گزاردن (17 ركعت نماز واجب و 34 ركعت نافله) در هر شب و روز، و زيارت اربعين و انگشتر در دست راست كردن و بر خاك سجده نمودن و بلند گفتن «بسم الله الرحمن الرحيم (در نمازها)».(1)
اشاره به اين كه از ويژگى هاى شيعيان اهل بيت(عليهم السلام) اين پنج چيز است و انتخاب زيارت اربعين احتمالا به خاطر آن است كه زيارت شهداى كربلا از روز اربعين آغاز شد و در اين روز، در زمان ما آن چنان انبوهى از جمعيّت عاشقان و دلدادگان امام حسين(عليه السلام) در كربلا جمع مى شوند كه در هيچ موقع از سال ـ حتّى عاشورا ـ چنان جمعيّت عظيمى ديده نمى شود.
زيارت اربعين به دو صورت نقل شده است:
زيارت اوّل: «شيخ طوسى» از «صفوان جمّال» روايت مى كند كه گفت: مولايم امام صادق(عليه السلام) در ارتباط با زيارت اربعين به من فرمود: هنگامى كه روز، بالا آمد خطاب به امام حسين(عليه السلام) مى گويى:

اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللهِ وَحَبيبِهِ، اَلسَّلامُ عَلى خَليلِ اللهِ وَنَجيبِهِ، اَلسَّلامُ
سلام بر ولى خدا و دوست او سلام بر خليل خدا و بنده نجيب او سلام
عَلى صَفِىِّ اللهِ وَابْنِ صَفِيِّهِ، اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهيدِ،
بر بنده برگزيده خدا و فرزند برگزيده اش سلام بر حسين مظلوم و شهيد
اَلسَّلامُ على اَسيرِ الْكُرُباتِ، وَقَتيلِ الْعَبَراتِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِيُّكَ،
سلام بر آن بزرگوارى كه به گرفتارى ها اسير بود و كشته اشكِ روان گرديد خدايا من براستى گواهى دهم كه آن حضرت ولىّ (و نماينده) تو
وَابْنُ وَلِيِّكَ، وَصَفِيُّكَ وَابْنُ صَفِيِّكَ، اَلْفآئِزُ بِكَرامَتِكَ، اَكْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ،
و فرزند ولىّ تو بود و برگزيده ات و فرزند برگزيده ات بود كه كامياب شد به بزرگداشت تو، گراميش كردى بوسيله شهادت
وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ، وَاجْتَبَيْتَهُ بِطيبِ الْوِلادَةِ، وَجَعَلْتَهُ سَيِّداً مِنَ السّادَةِ، وَ
و مخصوصش داشتى به سعادت و برگزيدى او را به پاكزادى و قرارش دادى يكى از آقايان (بزرگ) و
قآئِداً مِنَ الْقادَةِ، وَذآئِداً مِنْ الْذادَةِ، وَاَعْطَيْتَهُ مَواريثَ الاَْنْبِيآءِ، وَجَعَلْتَهُ
از رهروان پيشرو و يكى از كسانى كه از حق دفاع كردند و ميراث هاى پيمبران را به او دادى و از اوصيايى كه
حُجَّةً عَلى خَلْقِكَ مِنَ الأَْوْصِيآءِ، فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَمَنَحَ النُّصْحَ، وَبَذَلَ
حجّت تو بر خلقت هستند قرارش دادى او نيز در دعوت مردم جاى عذر و بهانه اى (براى كسى) نگذارد و بى دريغ خيرخواهى كرد و جان خود را
مُهْجَتَهُ فيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ، وَحَيْرَةِ الضَّلالَةِ، وَقَدْ تَوازَرَ
در راه تو داد تا برهاند بندگانت را از جهالت و نادانى و سرگردانى گمراهى و چنان شد كه همدست شدند
عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيا، وَباعَ حَظَّهُ بِالاَْرْذَلِ الأَْدْنى، وَشَرى آخِرَتَهُ
بر عليه آن حضرت كسانى كه دنيا فريبشان داد و فروختند بهره (سعادت خود را) به بهاى پست ناچيزى و بداد آخرتش را
بِالثَّمَنِ الاَْوْكَسِ، وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدّى فى هَواهُ، وَاَسْخَطَكَ(2) وَاَسْخَطَ
در مقابل بهايى بى مقدار و بزرگى كردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون كردند، و تو و پيامبرت را
نَبِيَّكَ، وَاَطاعَ مِنْ عِبادِكَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ، وَحَمَلَةَ الاَْوْزارِ
به خشم آوردند و پيروى كردند از ميان بندگانت آنانى را كه اهل دو دستگى و نفاق بودند و كسانى را كه بارهاى سنگين گناه بدوش مى كشيدند
الْمُسْتَوْجِبينَ النّارَ، فَجاهَدَهُمْ فيكَ صابِراً مُحْتَسِباً، حَتّى سُفِكَ فى
و بدين جهت مستوجب دوزخ گشته بودند آن حضرت (كه چنان ديد) با شكيبايى و پاداش جويى با آنها جهاد كرد تا خونش در راه
طاعَتِكَ دَمُهُ، وَاسْتُبيحَ حَريمُهُ، اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبيلاً، وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً
پيروى تو ريخت و حريم مقدّسش شكسته شد خدايا آنان را لعنت كن به لعنتى وبال دار و عذابشان كن به عذابى
اَليماً، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ سَيِّدِ الاَْوْصِيآءِ،
دردناك سلام بر تو اى فرزند رسول خدا سلام بر تو اى فرزند آقاى اوصيا
اَشْهَدُ اَنَّكَ اَمينُ اللهِ وَابْنُ اَمينِهِ، عِشْتَ سَعيداً، وَمَضَيْتَ حَميداً، وَمِتَّ
گواهى دهم كه براستى تو امانت دار خدا و فرزند امانت دار اويى سعادتمند زيستى و ستوده از دنيا رفتى و گم گشته
فَقيداً مَظْلُوماً شَهيداً، وَاَشْهَدُ اَنَّ اللهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَكَ، وَمُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ،
و ستمديده و شهيد درگذشتى و نيز گواهى دهم كه خدا براستى وفا كند بدان وعده اى كه به تو داده و به هلاكت رساند هركه را كه دست از ياريت برداشت
وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِ اللهِ، وَجاهَدْتَ فى سَبيلِهِ
و عذاب كند كسى كه تو را كشت و گواهم دهم كه تو بخوبى وفا كردى به عهد خدا و جهاد كردى در راه او
حَتّى اَتيكَ الْيَقينُ، فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَكَ، وَلَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَكَ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً
تا مرگت فرا رسيد خدا لعنت كند كسى كه تو را كشت و خدا لعنت كند كسى كه به تو ستم كرد و خدا لعنت كند مردمى كه
سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُكَ اَنّى وَلِىٌّ لِمَنْ والاهُ، وَعَدُوٌّ
شنيدند جريان كشتن و ستم تو را و بدان راضى بودند خدايا من تو را گواه مى گيرم كه من دوست دارم هر كه او را دوست دارد و دشمنم
لِمَنْ عاداهُ، بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى يَابْنَ رَسُولِ اللهِ، اَشْهَدُ اَنَّكَ كُنْتَ نُوراً
با هر كه او را دشمن دارد پدرم و مادرم بفدايت اى فرزند رسول خدا گواهى دهم كه تو براستى نورى بودى
فىِ الاَْصْلابِ الشّامِخَةِ، وَالاَْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ(3)، لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلِيَّةُ
در پشت پدرانى بلند مرتبه و رَحِمهايى پاكيزه كه آلوده ات نكرد اوضاع زمان جاهليّت
بِاَنْجاسِها، وَلَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِيابِها، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ مِنْ دَعآئِمِ
به آلودگيهايش و دربرت نكرد از لباس هاى چركينش و گواهى دهم كه براستى تو از پايه هاى
الدّينِ، وَاَرْكانِ الْمُسْلِمينَ، وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنينَ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ الاِْمامُ الْبَرُّ
دين و ستونهاى محكم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ايمانى و گواهى دهم كه تو براستى پيشواى نيكوكار
التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّكِىُّ، اَلْهادِى الْمَهْدِىُّ، وَاَشْهَدُ اَنَّ الاَْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ
با تقوا و پسنديده و پاكيزه و راهنماى راه يافته اى و گواهى دهم كه همانا امامان از فرزندانت روح و حقيقت تقوا
التَّقْوى، وَ اَعْلامُ الْهُدى، وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقى، وَ الْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْيا،
و نشانه هاى هدايت و رشته هاى محكم (حق و فضيلت) و حجت هايى بر مردم دنيا هستند
وَاَشْهَدُ اَنّى بِكُمْ مُؤْمِنٌ، وَ بِاِيابِكُمْ مُوقِنٌ، بِشَرايِعِ دينى وَخَواتيمِ عَمَلى،
و گواهى دهم كه من به شما ايمان دارم و به بازگشتتان يقين دارم با قوانين دينم و عواقب كردارم
وَقَلْبى لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ، وَاَمْرى لاَِمْرِكُمْ مُتَّبِـعٌ، وَنُصْرَتى لَكُمْ مُعَدَّةٌ، حَتّى
و دلم تسليم دل شماست و كارم پيرو كار شماست و ياريم برايتان آماده است تا آن كه
يَاْذَنَ اللهُ لَكُمْ، فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لامَعَ عَدُوِّكُمْ، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكُمْ، وَعلى
خدا در ظهورتان اجازه دهد پس با شمايم نه با دشمنان شما درودهاى خدا بر شما و بر
اَرْواحِكُمْ وَاَجْسادِكُمْ، وَشاهِدِكُمْ وَغآئِبِكُمْ، وَظاهِرِكُمْ وَباطِنِكُمْ، آمينَ رَبَّ الْعالَمينَ.
روانهاى شما و پيكرهايتان و حاضرتان و غايبتان و آشكارتان و نهانتان آمين اى پروردگار جهانيان.
آنگاه دو ركعت نماز مى خوانى و دعا مى كنى به آنچه خواهى، سپس برمى گردى.(4)
زيارت دوم: مرحوم «علاّمه مجلسى» از «سيّد بن طاووس» نقل مى كند كه يكى از دوستان جابر بن عبدالله به نام عطا (عطيّه) مى گويد: روز بيستم ماه صفر با جابر بن عبدالله انصارى بودم، وقتى به «كربلا» رسيديم در آب فرات غسل كرد و پيراهن پاك و تميزى كه با خود داشت پوشيد و به من گفت: آيا از بوى خوش چيزى به همراه دارى؟ گفتم: آرى! قدرى از آن بر سر و بدن پاشيد و پا برهنه روانه شد، تا به مزار حضرت رسيد، نزد سر مبارك امام حسين(عليه السلام) ايستاد و سه مرتبه الله اكبر گفت و افتاد و بى هوش شد. وقتى به هوش آمد شنيدم كه گفت «اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا آلَ الله...»(5) كه عيناً همان زيارت نيمه رجب است
1. مصباح المتهجّد، صفحه 787 و تهذيب، جلد 6، صفحه 52، حديث 37.
2. در تهذيب كلمه «اسخطك» نيامده، ولى در مصباح المتهجّد آمده است.
3. در تهذيب و مصباح المتهجّد به جاى «المطهرة» الطاهرة آمده است.
4. تهذيب، جلد 6، صفحه 113، حديث 17 و مصباح المتهجّد، صفحه 788 و بحارالانوار، جلد 98، صفحه 331، حديث 2.
5. بحارالانوار، جلد 98، صفحه 329، حديث 1.