زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست...
زینت دوش نبی ، در حرم یاری نداشت
هیچ سرداری نداشت
روز روشن پیش چشمش تیره بود
تکیه زد بر نیزه ی غربت ، به میدان خیره بود
زیر لب می گفت : یارب ، باغ من پامال شد !
اصغرم بی حال شد
خیمه ها تنهاست ، بی یاور شدم
اکبرم رفته علمداری ندارم در حرم
بی کسم ! خالی شده دور و برم
تشنگی ، آتش به جانم ریخته
این کویر خشک با دریای خون آمیخته
سوخته لعل لبم
می روم !
می روم اما به فکر زینبم
هم نفس شهدا
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۹۱/۰۹/۰۴ ساعت 3:13 توسط موسی پوربافرانی
|